جشن نوروز


پیدایش نوروز

نوروز جشن آریائی

قدمت نوروز و وجود این جشن به زمان‌های پیش از هخامنشیان و مادها برمی‌گردد زمانی که آریائی‌ها سرزمین‌شان را به دو قسمت تقسیم می‌کردند و دو فصل گرما و سرما داشتند فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود، چنانچه در اوستا آمده‌است. بعدها در این دو فصل تغییری پدید آمد و به موجب وندیداد تابستان دارای ۷ ماه و زمستان ۵ ماه گردید. در هر یک از این دو فصل جشنی بر پا می‌داشتند که هر دو آغاز سال نو به شمار می‌رفته‌است. وجود پایه و اساس جشن‌های نوروز و مهرگان در آغاز فصول دوگانهٔ آریائی‌ها گویای آن است که زمینهٔ اصلی پیدایش هر یک از آنها، بزرگداشت سرآغاز سال، توجه به پایان یک فصل و آغاز فصلی دیگر بوده‌است. با مرور زمان و تحول تدریجی اوضاع جشن نوروز از آن صورت بسیط نجومی و گاه‌شناسی بیرون آمد و بعدها جنبه های متعدد دینی و رسمی و سیاسی پیدا کرد. سرانجام این یادگار ارزنده با سنن گرانقدر و دیرین خود از مدتی متجاوز از نه قرن پیش در آغاز برج حمل جای ثابتی یافت و تنها جشن جهانی است که می‌توان گفت تمامی جنبه‌های دینی، رسمی، سیاسی و طبیعی را در خود جای داده‌است.[۲]

نظریه وامگیری نوروز از تمدن بین‌النهرین

مردم بابل از دوران‌های بسیار قدیم، روز اول سال را، عموماً در اعتدال بهاری (۲۱ مارس) جشن می‌گرفتند. این زمان اول بهار و آغاز فصل نو است، زمانی که طبیعت از خواب زمستانی بیدار می‌شود، در حقیقت آغاز سال نو بود. از لوحه‌ها چنین بر می‌آید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود.[۳]آرتور کریستن‌سن، ایرانشناس نام‌دار دانمارکی نوشته‌است، سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ‌نوشته‌های داریوش بزرگ در بیستون می‌یابیم، در پاییز آغاز می‌شد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد)، در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده‌است. از جشن نوروز در اوستا و ادبیات اوستایی هیچ نام برده نشده‌، چنانکه از مهرگان نیز اشارتی نیست.[۴]

در اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان که تحت تأثیر تمدن آسیای صغیر و سرزمین‌های مدیترانه ای قرار گرفته بودند، تقویم مصری را پذیرفتند که بر طبق آن سال به دوازده ماه سی روزه، به اضافهٔ پنج روز اضافی (پنجه دزدیده یا خمسهٔ مسترقه) تقسیم شده بود و در اعتدال بهاری آغاز می‌شد. این سال، یعنی سال اوستایی جدید، سال دینی زرتشتی گشت و تا امروز در نزد پارسیان حفظ گردیده‌است. روز اول سال در اعتدال بهاری، اول فروردین، عید نوروز است.[۵]

مهرداد بهار با نظریهٔ وام‌گیری عید نوروز ایرانیان، از بین النهرین موافق نیست و عقیده دارد، از سه هزار سال پیش از میلاد، در آسیای غربی دو عید، رواج داشته‌است، عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار می‌شده‌است. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و سر بهار جشن گرفته می‌شده‌است.[۶] به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز در ایران قبل از هخامنشیان وجود داشته، در اوستا مطرح نمی‌شود، چون یک عید ملی محسوب می‌شده و اوستا یک کتاب دینی است و جشن‌های خاص خودش را دارد.[۷] بعد از گذشت زمان، سرانجام دین زرتشتی، هم جشن مهرگان را که در آغاز یک عید بومی بوده و هم نوروز را می‌پذیرد.[۸]

جشن زرتشتی فروردگان

از میان سنن دیرین ایرانی، جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه که بر مبنای معتقدات دیرین آریائی ها استوار است بیش از همه در زمینهٔ اصلی و ابتدایی نوروز تأثیر گذاشته‌است.[۹] جشن فروردگان جشن فروهرها‌ بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار می شد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردین که آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهرهاست. در فروردین یشت آمده است که در مدت جشن فروردگان فروهرهای مؤمنان از اقامتگاه‌های خود می‌آیند و مدت ده شب در کنار مردم می‌مانند، این جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان این جشن به حساب گاه شمارهای امروزی، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردین، بحساب می‌آمد. از زمانی که آغاز سال در اعتدال بهاری تعیین گردید، نوروز ششمین روز این جشن گشت که به فروردگان افزوده شد.[۱۰] بدین ترتیب اندیشهٔ شکوه و پر اهمیت بودن ششمین روز جشن سال نو، در ذهن ایرانیان، از قبل وجود داشته و در زمان ساسانی هم حفظ گردید.

افسانه پیدایش نوروز

دربارهٔ پیدایش نوروز و مناسبت تاریخی آن داستان‌ها و روایات متفاوت بسیار است. در غالب این داستان ها پیدایش نوروز به زمان پیشدادیان نسبت داده شده و از جمشید پادشاه مشهور پیشدادی به عنوان بنیان‌گذار این جشن یاد گردیده‌است. فردوسی در این زمینه چنین سروده است:

همه کردنی‌ها چوآمد پدید
به گیتی جز از خویشتن ندید
چو آن کارهای وی آمد به جای
ز جای مهین برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشناخت
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر تخت او
فرو مانده از فرهٔ بخت او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمزو فرودین
بر آسوده از رنج تن دل زکین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار

[۱۱]

ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه در مورد پیدایش نوروز نوشته است که برخی از علمای ایران می‌گویند سبب اینکه این روز را نوروز می‌نامند این است که در ایام تهمورث ثائبه آشکار شدند و چون جمشید به پادشاهی رسید دین خود را تجدید کرد و چون این کار خیلی بزرگ به نظر آمد و آن روز، روز تازه ای بود جمشید عید گرفت اگر چه پیش از این هم نوروز بزرگ و معظم بود. برخی دیگر از ایرانیان گویند که جمشید زیاد در شهرها گردش نمود و چون خواست به آذربایجان داخل شود بر سریری از زر نشست و مردم او را بر دوش خود می‌بردند و چون آفتاب بر آن تخت بتابید و مردم آن را دیدند این روز را عید گرفتند و در این روز رسم است که مردمان به یکدیگر هدیه می‌فرستند.[۱۲]

خیام در نوروزنامه پیدایش نوروز را از زمان جمشید (نخستین انسان در اساطیر مزدیسنا) دانسته‌است.[۱۳]

نوروز در زمان هخامنشیان

نگاره مراسم پیشکش هدایا، به پادشاهان هخامنشی، در تخت جمشید

گرچه اطلاعات دقیقی از نوروز در این دوره از تاریخ ایران در دست نیست اما در اینکه آئین‌های این جشن در روزگار آنان مرسوم بوده‌است، تردیدی نیست. از پژوهش‌هایی که در تطبیق نوروز ایرانی و نوروز قبطی (مصری) و تأثیر و تأثر آن دو، به عمل آمده بر می‌آید که نوروز ایرانی در زمان داریوش بزرگ و توسط او در مصر رایج گردید. و هم می‌دانیم که برخی اصول گاهشماری مصری را ایرانیان از مصر اقتباس کردند و در مقابل آئین‌های نوروز ایرانی تأثیر فراوانی در مراسم نوروز قبطی بجای گذارده‌است.[۱۴]

در زمان هخامنشیان، شاه، نوروز را در تخت جمشید برپا می‌داشت. گیرشمن باستان شناس فرانسوی در مورد مراسم نوروز در دربار هخامنشیان نوشته‌است همه چیز در تخت جمشید برای بزرگداشت این جشن ملی بنا شده‌است. پیش از انجام تشریفات نوروز، بزرگان شاهنشاهی و نمایندگان کشورها به تخت جمشید می‌آمدند و در دشت وسیع مرودشت که رود پلوار از میان آن می گذرد و در مغرب تخت جمشید قرار گرفته هزاران خیمه می‌زدند. در نمای خارجی پلکان تخت جمشید اشخاصی که در تشریفات نوروز شرکت دارند، نشان داده شده‌اند. در این سنگ برجسته‌ها نمایندگان ۲۳ ملت تابع شاهنشاهی و درباریان پارسی و مادی به همراه اسب‌ها و گردونه‌های پادشاهی و سربازان شوشی دیده می‌شود.[۱۵]


نوروز در زمان اشکانیان

از چگونگی آئین های نوروزی در روزگار اشکانیان خبری در دست نیست. با این وجود از اجرای مراسم مهرگان می توان پی برد که نوروز به ویژه در میان عامهٔ مردم به وسعت و با اهمیت جشن گرفته می‌شده‌است. برخی اشارات در منظومهٔ ویس و رامین اثر فخرالدین اسعد گرگانی که متن آن مربوط به عهد اشکانی است، مبین این موضوع است. به ویژه آنکه گویا در اثر عقب افتادن کبیسهٔ سال ها، جشن نوروز از موضع طبیعی نجومی خود خارج گردیده بوده‌است.

چو گردش‌های ایشان را بدیدند
ز آذر ماه روزی برگزیدند
کجا آنکه ز گشت روزگاران
در آذر ماه بودی نوبهاران
منم آذار و تو نوروز خرم
هر آئینه بود این هر دو باهم
سر سال و خجسته روز نوروز
جهان پیروز گشت از بخت پیروز

پورداوود دربارهٔ نوروز در این دوره می نویسد. پس از دورهٔ سلوکی هر چند که اشکانیان ایرانی‌نژاد و زرتشتی کیش بودند ولی تسلط ۸۰ سالهٔ یونانیان در آنها اثر کرده و در خصوص آداب و رسوم ایرانی بی‌قید بودند. اما در اواخر این دوره ۴۷۶ ساله دوباره ملیت ایرانی قوت گرفت.[۱۶]

نوروز در زمان ساسانیان

از برگزاری نوروز در دوران ساسانی اخبار و اطلاعات فراوانی در دست است که علاوه از برخی منابع پهلوی منابع عمده و مهم همانا، کتاب های ادبی و تاریخ عربی است مانند آثار جاحظ.[۱۷]

در تمام دوران ساسانی نوروز جشن ملی همهٔ ایرانیان به شمار می‌رفته‌است. به همین جهت حتی مردمی که پیرو آئین زرتشت نبوده‌اند اما در حوزهٔ حکمرانی ایران زندگی می‌کردند، مانند آرامیان مغرب ایران آن روزگار، گرجیان، ارمنیان و ملل دیگر قفقاز در آن شرکت داشته و برخی از مراسم آن را در زندگی خود وارد کرده‌اند و حتی برخی از مراسم این جشن در مراسم مذهبی ارمنستان و گرجستان راه یافته‌است. برخی از مورخان در ضمن شرح رسوم درباری مدت این جشن را در دوران ساسانی یک ماه نوشته‌اند. بدیهی است که این امر مستلزم آن نبوده که همهٔ مردم یک ماه تمام جشن بگیرند، بلکه فقط در پنج روز اول همگی جشن برپا می‌کردند.[۱۸]

نوروز کوچک

روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌اند، از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند. [۱۹]

نوروز بزرگ در ششمین روز فروردین

در گاه‌شماری اوستایی نو ایران باستان، روز ششم هر ماه شمسی و ماه سوم هر سال خورشیدی، بنام خرداد می‌باشد.[۲۰] نوروز بزرگ یا خردادروز نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌است. خردادامشاسپند موکل بر آب است و این روز بدو منسوب می‌باشد. این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌است. بسیاری از حوادث مهم به موجب آن در چنین روزی واقع شده از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است.[۲۱]

بعدها وقتی ایرانیان اسلام و تقویم عرب را پذیرفتند، جشن زرتشتی فروردگان و نوروز بزرگ، در ششمین روز ماه فروردین، از بین رفت.[۲۲]

مراسم ایرانیان باستان در نوروز

آداب و رسوم نوروزی همه سرچشمه‌ای کهن دارند و از نظر گاه دانش مردم‌شناسی بسیار جالب توجه برای مطالعه هستند. ایرانیان عقیده داشتند که سرنوشت انسان و جهان در سالی که در پیش است، در نوروز تعیین می‌شود. گفته می‌شد که در این روز زرتشت با خدا گفتگویی پنهانی داشت و در این روز نیکبختی‌ها برای مردمان زمین، تقسیم می‌گردد و از این روست که ایرانیان آن را روز امید نامند.[۲۳]

خوان نوروزی

ایرانیان عقیده داشتند که در ایام نوروز ارواح درگذشتگان از جایگاه آسمانی خود به زمین و به خانه‌های خویش باز می گردند. بازماندگان برای پذیرایی از آنها سفره‌ای رنگین می‌گستراندند و انواع خوراک‌ها و نوشاک‌ها را در آن می‌نهادند تا ارواح درگذشتگان از پذیرایی و صفا و پاکیزگی بازماندگان، دل خوش شده و آنان را برکت عطا کنند. این رسم توجیه سفرهٔ نوروزی یا هفت سین شد. استاد پورداود هفت سین را همان خوانی که جهت درگذشتگان می‌گستردند، می‌داند.[۲۴]

هفت صنف

یکی از آیین‌های که پیش از نوروز تدارک آن مرسوم بوده، پروردن سبزه می‌باشد. به موجب روایتی کهن، بیست و پنج روز پیش از عید، ستون‌هایی از خشت خام اطراف حیاط دربار برپا می‌کردند و بر فراز هر ستونی نوعی دانه از حبوبات می‌کاشتند و خوبی و بدی رویش غلات را در سالی که در پیش بود، از چگونگی روییدن آن پیش بینی می‌کردند. معمول بود به رشد این دانه‌ها نگریسته و هر یک از دانه‌هایی که بهتر بار آمده بود، تفال می‌زدند که آن محصول در سال بیشتر خواهد بود. در خانه‌ها نیز در ظروف ویژه سبزه به عمل می‌آوردند. هر کدام از مردمان در ظرفی یا چیزی مانند آن اقلامی از دانه‌ها از قبیل گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، نخود، کنجد، باقلا، ذرت، و ماش می‌کاشتند.[۲۵]

ابوریحان بیرونی نیز در داستان‌های پیدایش سبزه‌های نوروزی آورده‌است، «هر شخصی از راه تبرک به این روز در طشتی جو کاشت، سپس این رسم در ایرانیان پایدار ماند، که روز نوروز در کنار خانه هفت صنف از غلات بر هفت استوانه بکارند، و از روئیدن این غلات، به خوبی و بدی زراعت و حاصل سالیانه حدس بزنند.» تقدس عدد هفت نزد ایرانیان بیشتر از این جهت بود که نمایندهٔ ۷ امشاسپند است. امشاسپند به هفت فرشتهٔ بزرگ که هر یک مظهر یکی از صفات اهورامزداست، گفته می‌شود. برخی از محققان عقیده دارند که ترکیب لغوی هفت سین از همین هفت صنف غلات است که ابوریحان به آن اشاره کرده‌است. به عبارت دیگر هفت صنف که در اوایل ظهور اسلام به پیروی از سنت‌های باستانی متداول بوده و فقط به جنبهٔ تقدس آن از جهت عدد هفت و زیبایی سبزه‌های نوروزی، از نظر سنن دیرین، توجه می شده، به تدریج در زبان عامهٔ مردم به این ترتیب تغییر یافته است: هفت صنف، هفت صن، هفت سن، هفت سین و در نتیجه به پیروی از معنی ظاهری کلمه، کم کم چنین پنداشته شده که باید بر سفرهٔ نوروزی، هفت چیز که نام آن با سین آغاز گردد، فراهم آید.[۲۶]

جشن و مراسم آب پاشی

از جمله مراسم بسیار مشهور و سنتی معتبری که در نوروز انجام می‌شد، رسوم آبریزگان یا شست و شو و غسل و آب پاشیدن به یکدیگر بوده است. در جشن آبریزگان و به کار بردن آب، برای تطهیر و برای اطمینان یافتن از باران کافی بوده است. ابوریحان بیرونی می‌گوید مردمان هنگام سپیده‌دم این روز، خود را می‌شستند و در آب کاریزها و آبگیرها، غوطه‌ور می‌شدند. در این روز مردمان به یکدیگر آب می‌پاشیدند، به همان دلیلی که خود را می‌شستند و سبب آن همان اغتسال است.[۲۷] برخی گفته‌اند که علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید، ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم به این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همین طور در ایران مرسوم بماند.[۲۸]

به نظر می‌رسد جشن آبریزگان اصلی همان تیرگان باشد و در نوروز عبارت بوده‌است از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن دینی جهت حلول سال نو.[۲۹]

هدایای نوروزی

در نوروز و مهرگان رسم بود که نمایندگان و بزرگان و فرمانروایان ایالات و اشراف و عامهٔ مردم هر یک به توانایی و استطاعت، هدایایی را به دربار اهدا می‌کردند.[۳۰]

در نوروز مردم بیکدیگر شیرینی هدیه می‌دادند و این رسم در دوران ساسانی همگانی بوده‌است. در نوروز بزرگ، پیش از لب به سخن گشودن، شکر می‌خورند و بر خود روغن می‌مالند تا از انواع بلایا در طول سال، در امان باشند.[۳۱]

جشن سوری پایان سال

یکی از جشن‌های آتش مرسوم جشن سوری پایان سال بود. این جشن در یکی از چند شب آخر سال که مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار می‌شده‌است.[۳۲] در جشن فروردگان مردم پیش از عید نوروز بر روی پشت بام‌ها، آتش برمی‌افروختند، اگر چنین می‌کردند تصور بر این بود که فروهر‌ها (ارواح مردگان) به طور گروهی بازگشته و مانند یک سپاه به بازماندگان کمک خواهند کرد. در نتیجه جنگ‌های خیلی مهم، را سعی می‌کردند که در بهار آغاز کنند چون فروهر‌ها، در بهار به یاری بازماندگان می‌آیند.[۳۳]

کوسه برنشین

مراسم کوسه برنشین یا بهار جشن یکی دیگر از مراسم نوروزی بود. ابوریحان بیرونی شرح این رسم را آورده‌است که در اولین روز بهار مرد کوسه (یعنی شخصی که او را در چانه و زنخ زیاده بر چند موی نباشد.) را بر خر می‌نشاندند که به دستی کلاغ داشت و به دستی بادزن که خود را مرتب باد می‌زد اشعاری می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چیزی به سکه و دینار می‌گرفت. آنچه از مردم می‌ستاند، از بامداد تا نیمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نیمروز تا عصر اخذ می‌کرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وی را می دیدند، مورد آزار و شتم قرار می‌دادند.[۳۴] این رسم در روزگار ساسانی و دورهٔ اسلامی، توسط غلامان سیاه اجرا می‌شده که ملبس به لباس‌های رنگارنگ شده و با آرایش ویژه و لهجهٔ شکسته و خاصی که داشتند، دف و دایره می‌زدند و ترانه‌های نوروزی می‌خواندند. حاجی فیروزهای‌ امروزی که مقارن نوروز و سال نو در کوی و برزن مردم را به طرب در می‌آورند، از بقایای آن رسم کهن است. با این تفاوت که امروزه چون غلام و سیاهانی نیستند که چنین کنند، دیگران خود را سیاه کرده و به زی آنان آراسته و تقلیدشان می‌کنند.[۳۵]

میر نوروزی

در ایران رسم بود در ایام عید نوروز محض تفریح عمومی و مضحکه فردی عامی و از میان مردم را به عنوان پادشاه یا امیر یا حاکمی موقتی به نام میر نوروزی انتخاب می‌کردند و برای یک یا چند روز زمام امور شهری را به عهده‌اش می‌سپردند پس از انقضای ایام جشن سلطنت او نیز به پایان می‌رسیده‌است. واضح است که جز تفریح و خنده و بازی هیچ منظور دیگری در بین نبوده است و احکامی که میرنوروزی صادر می‌کرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده می‌شده‌است.[۳۶]

بار عام نوروزی

از رسم‌هایی که شاهان در نوروز برگزار می‌کردند، یکی این بود که شاه جشن نوروز را افتتاح می‌کرد و به مردمان اعلام می‌داشت که وی آنان را بار خواهد داد و به آنان نیکی خواهد کرد. دومین روز، بلند پایه‌ترین کسان را بار می‌داد، یعنی دهقانان و اعضای خاندان‌های بزرگ (اشراف بلند پایهٔ موروثی، ویسپوهران). سومین روز، اسوران و بلند پایه‌ترین موبدان را بار میداد. چهارمین روز، خانوادهٔ خود و نزدیکان خویشان و درباریان را بار می‌داد و پنجمین روز، فرزندان و کارگزاران خود را بار می‌داد. بدین ترتیب به هر کدام رتبه و اکرامی را که شایستهٔ آن بود ارزانی می داشت چون روز ششم فرا می‌رسید، شاه که وظایف خود را نسبت به آنان انجام داده‌بود، نوروز را برای خود و در خلوت جشن می‌گرفت.

در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهی و بار عام شاه و رسوم اهدای پیش کش‌ها بسیار اهمیت داشت و با تشریفات فراوان اجرا می‌شد.[۳۷] در نوروز رسمی در دربار جاری بود که اربابان نقش بندگان را برعهده می‌گرفتند و برعکس. خواجه نظام‌الملک طوسی وزیر مشهور سلاطین سلجوقی نکتهٔ دیگری دربارهٔ جشن نوروز در زمان ساسانیان ضبط کرده‌است.

رسم ملکان عجم چنان بود‌است که روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ دیدار عامهٔ مردم را می‌داده‌است و هیچ کس را مانعی از دیدار با شاه نبوده‌است. هر کس قصهٔ خویش نوشته و شکایت خود را آماده می‌کرد و شاه نامه‌ها و شکایات مردم را یک به یک، بررسی می‌کرد. اگر از شاه شکایتی می‌شد، موبد موبدان را قاضی قرار داده و شاه از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو می‌نشست و می گفت «بدون محابا بین من و این مرد داوری کن. هیچ گناهی نیست، نزدیک ایزد تعالی، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای عز و عجل را فراموش کنند و کفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسیدگی کرده و داد به تمامی بستاند و اگر کسی بر ملک، دعوی باطل کرده بود، عقوبتی بزرگ به او می‌داد و می گفت «این سزای آن کس است که بر شاه و مملکت وی عیب جوید.» در نوروز هر که ضعیف تر بود، نزدیکتر به شاه بود و کسانی که قویتر بودند، باید دورتر از شاه جای می‌گرفتند. از زمان اردشیر تا زمان یزدگرد بزه گر (یکم)، این رسم بر جا بود. یزدگرد روشهای پدران را بگردانید.

خواجه نظام‌الملک طوسی، یزدگرد یکم را به عنوان پادشاهی که این رسم را برانداخته، معرفی کرده‌است ولی در واقع این رسم توسط یزدگرد دوم، لغو شده‌است.[۳۸]

نوروز در موسیقی

توجهی که نوروز در دوران ساسانیان از آن برخوردار بود، در موسیقی نیز منعکس است. در میان نام آهنگ‌های زمان ساسانی که شاعران ایرانی دوران‌های متأخرتر منوچهری و نظامی آنها را ضبط کرده‌اند، نام‌های نوروز و ساز نوروز، نوروز بزرگ، نوروز قباد می‌آید. [۳۹]

روایتی از پیامبر اسلام در مورد نوروز

در کیهان‌شناسی نوشتهٔ زکریا قزوینی، روایتی از پیامبر اسلام، آمده‌است که با استناد به قول عبدالصمد بن علی که از قول پدربزرگش، عبدالله بن عباس آن را نقل کرده‌است، جامی سیمین محتوی شیرینی به پیامبر هدیه شد. پیامبر پرسید «این چیست؟» پاسخ دادند «اینها شیرینی نوروز است.» وی گفت «نوروز چیست؟» پاسخ دادند «عیدی بزرگ برای ایرانیان است.» گفت «این روزی است که در آن خدا سپاه را دوباره زنده کرد.» پرسیدند «کدام سپاه، ای پیامبر خدا؟» پاسخ داد «سپاه کسانی که از اقامتگاه‌های خود از ترس مرگ بیرون آمدند و هزاران بودند و خدا به آنان گفت، بمیرید و بعد آنان را آن روز زنده کرد و روان‌هایشان را به آنان بازگردانید و به آسمان فرمان داد که بارانی بر آنان ببارد، از این روست که مردمان این رسم را دارند که در این روز آب می‌پاشند.» سپس مقداری از آن شیرینی را خورد و محتوای جام را میان اصحاب خود تقسیم کرد. ابوریحان بیرونی نیز این روایت را در آثار الباقیه آورده‌است.[۴۰]

جزیره سرگردان ومرنجاب به ابوزیداباد


                                                 بنام خدا

5شنبه 24/اسفند 91 تصمیم گرفتم تنهایی برم مرنجاب وجزیره سرگردان وازاونجا هم برم به سمت روستای ابو زیداباد ساعت 9شب رسیدم کاروانسرا بااقای قدیری هماهنگ کردم جمعه 8نیم صبح حرکت کنیم  سرساعت حرکت کردیم ازروی دریاچه نمک ردشدیم رسیدیم به جزیره وای چقدر باورنکردنی بود پس از اون همه نمک برسی به جایی که حیات ببینی یه نو پرنده دیدم شبیه به اردک بود  نشد از ازش عکس بگیرم 3جور پرنده دیگرهم دیدم که یکیش گنجشک خاکی کاکل دار بود ولی دوتای دیگر که بسیار زیبا بودن جایی ندیده بودم فوق العاده زیبابودن نمی شد خیلی نزدیک شد  پرنده دیگری که برام خیلی عجیب بودو جزء حشرات هم هست وجود سنجاقک بود که خیلی جالب بودن ومسئله دیگه اینکه سرسبز هم بود در هر صورت دور کامل جزیر رو باماشین زدم 

توجه : این جزیره یک راه ورودی بیشتر نداره دورتا دور باطلاقه








پس ازلذت فراوان دوستم اقای قدیری رو رسوندم کاروانسرا ادامه مسیر دادم بسمت کویر متین اباد

طبق گفته دوستم جاده کنار رملها ادامه دادم تا انتها بعد دورزدم رفتم پشت رمها همینطورادامه دادم چهقدر زیبا بکر  هیچکس نبود من بودم وماشینم  همین طور که ادامه می دادم یکدفعه جاده بین رمها بن بست شد پیاده شدم  رفتم بالای تپه با دوربین منطقه رو برسی کردم متوجه دوتامسیر شدم رفتم بسمت مسیرها یکی بسمت کوهها میرفت ودیگری درامتداد رمها مسیر رو در امتداد رمها ادامه دادم وای تنهای تنها بودم سکوت مطلق یکساعتی بود همینطور میرفتم رسیدم به جایی که نزدیک بود شاخ در بیارم یک دفعه چند تا الاغ دیدم انگار اوناهم تعجب کرده بودن ذول زده بودن بمن طوریکه ترسیدم پیاده بشم یه اب انبار کنارشون بود خوشحال چون حدس زدم اون نزدیکیها کسی باید باشد عکسی گرفتم البته ازداخل ماشین


پس از گرفتن عکس ادامه مسیر دادم






بعد رسیدم به گله گوسفند دقیقا کنار تابلو چرای دام ممنوع مشغول چرا بودن ازچوبان دوباره ادرس گرفتم ادامه دادم














بالاخره کم کم داشت بوی ابادی می امد پس از پشت سر گذاشتن 60کیلومتر کویرو بیابون یه دفعه رسیدم به ابادی گل و شکوفه با انکه تنها بودم بقدری خوشگذشت ولذت بردم که قابل توصیف نیست پر از انرژی بودم در حد انفجار جاتون خالی توصیه میکنم حتما برین ببینید




توجه:

اگر خواستین این مسیر رو برین حتما با راهنما برین

حتما از سلامت ماشینتون مطمئن باشین


کویر مرنجاب
کویر مرنجاب، یکی از کویرهای پوشیده از تپه های شنی و ریگزارهای ایران است که در شمال شهرستان آران و بیدگل در استان اصفهان واقع شده است. این کویر از شمال با دریاچه نمک آران و بیدگل، از غرب با کویر مسیله و دریاچه نمک حوض سلطان و حوض مره، از شرق با کویر بند ریگ و پارک ملی کویر و از جنوب با شهرستان های آران و بیدگل و کاشان همسایه است.
ارتفاع کویر مرنجاب از سطح دریاحدود ۸۵۰ متر است. این کویر در فصل زمستان، بهار و اوایل تابستان به علت جاری شدن آب رودها باتلاقی است، به همین دلیل بهترین زمان برای بازدید از این کویر زیبا ماه های آبان و آذر می باشد.
گونه های گیاهی: کویر مرنجاب با وجود داشتن آب و هوای بیابانی و خشک دارای پوشش غنی گیاهی است. مهم ترین پوشش گیاهی این منطقه شامل گیاهان شور پسند نظیر درخت های گز، تاق، بوته های قیج است.
گونه های جانوری: وجود آب و غذای فروان باعث شده کویر مرنجاب از تنوع جانوری برخوردار باشد. جانواران موجود در این منطقه عبارتند از: روباه شنی، شغال، گرگ، گربه شنی، کفتار، بزمچه، آفتاب پرست و انواع مارلولک ها، مار و عقرب.
گونه های پرندگان: تیهو، عقاب و شاهین.

  این متنو ازسایت ایران گرفتم



طلوع آفتاب














سلام دوستان عکسایی که دیدین تومسیر معلمان به جندق گرفتم اسفند 1391



اردوی عروسان

بنام خداوند مهرتان


چندی پیش دوست خوبم اقای محمد سیسی ازم خواست یه برنامه کویر برای گروهش اجرا کنم منم کویر عروسان رو پیشنهاد کردم به اتفاق گروه با یک دستگاه اسکانیا 4شنبه ساعت 9نیم شب راه افتادیم5شنبه 9صبح مسیرجندق به مصر صبحانه خوردیم ساعت 11عروسان بودیم یک ساعتی داخل روستا گشتیم بجه ها عکس گرفتن بعد رفتیم بسمت کمپ یعنی روستای بعدی ازروستای عروسان تا روستای بعدی 10کیلومتر بود چه کمپ وجه روستای قشنگی بود حمام دستشویی اب شرب جای وغذا. در ضمن روستا خالی از سکنه هست باید قبلش هماهنگ بشه خلاصه نهار خوردیم کمی استراحت کردیم رفتیم بسمت کوه جن کوه عجیب قریبی بود. در گذشته توی این کوه یکی از اهالی با چندتا جن که قصد داشتن اصلحه سرپر ایشان رو بگیرن در گیر میشه باشلیک گلوله جنها غیب میشن از اون زمان اسم این کوه رو میزارن کوه جن در ضمن اون شخص هم هنوز زندهست.پس از ساعتی گشتن اطراف کوه ورملهای اطراف کوه وگرفتن عکس و بازی وتماشای غروب برگشتیم به کمپ اتشی روشن کردیم کنارش صفایی کردیم چندتا ازبچه هارو گفتم باماشین ازروستادور شدیم چقدر ستاره وچه سکوتی چه ارامشی برگشتیم باچندتا ازبچها هماهنگ کردم صبح ساعت 7بیدار شدیم رفتیم بسمت چشمه شتری پس از طی حدودا 6کیلومترریسدیم به یه رود خونه وای باورمون نمیشد بیابون برهوت ورود خونه واب جاری هرچند که شوربود وذلال زلال پس از تماشا و عکس ادامه مسیر دادیم تقریبا 6کیلومتر ریسدیم به دریاچه نمک وسط دریاچه چندتا تپه بود ودرختچهای کویری . کنار تپه چشمه دیدیم ناخوداگاه نفسمون حبس شد اب فواره میکرد صدای اب بسیار لذت بخش بود کنار این چشمه چشمه دیگری بود که برعکس اون بسیار ارام وبی صدابود وبه شکل بسیار عجیبی از زمین میجوشید وبالا مییومد وجالب اینکه اب هردو چشمه 30..40مترجلوتر وارد زمین میشد ومحو میشد نمیدونم چی بگم زبان عاجزه


دوستا نیکه این متن رو میخونن دوست داشتن برن ببینن هماهنگ کنن در خدمتشون هستم

واما عکسا

























چقدر زیبا وبکربود یک دنیا لذت بردیم


بسیار سفربایدکرد تاپخته شود خامی.......


کرمان وحومه

                                                                          بنام خدای کریم


مدتها بودکه قصد داشتم کرمان واطرافش روبگردم تااینکه هفته اخر بهمن ماه بخت یار شد


به اتفاق دوست عزیزم اقای مهدی بهمندار وخانواده محترمشان شالوکلاه کردیم وراه افتادیم 4شنبه11ظهر رسیدیم کرمان دوستمون اقای محمد حسین اومد سراغمون پس از خوش بش رفتیم یه یخدون دیدیم در عهدقدیم برف رو دراین یخدان هاذخیره میکردن تا تابستانها استفاده کنن اینم عکسش



بعدش جاتون خالی رفتیم خونه دوستم اقای محمد حسین وای چه نهاری خوردیم چه پذیرایی هرچی بگم کم گفتم چه خون گرمو دوسداشتنی و بی ریا افتخار میکنم به دوستیشان بعدازنهار بسمت کویر شهداد حرکت کردیم سر راه ازاسیاب دوقلوی برج دار دیدن کردیم که بسیار جالب بود






بعدازاین دوبازدیدرفتیم بسمت کویرشهداد چه کمپ زیبایی بود شب رو اونجا خابیدیم








چه شب زیباورویا یی بود هر چند طوفانی شد صبح بیدارشدیم بسمت کلوتها ورودخانه شور حرکت کردیم چقدر عجیبوغریب بودن بااینکه هوا طوفانی بود وعمق دید بسیار کم شده بود خیلی لذت بخش بود ببینید












بعدازدیدن کلوتها رفتیم بسمت روستای شفیع اباد وبازدید ازکاروانسرای شفیع اباد وای چه عظمتی وشکوهی









بعدازبازدید وبردن لذت بیش از حد راهی شدیم بسمت بم توی مسیر به یک ابگرم معدنی سرپوشیده رفتیم خیلی جالب بود تمام ابگرمهایی که تاحالا رفته بودم بدون استثنا همه بوی گوگردو اهک میداد ولی این ابگرم نه بوی گوگرد نه اهک میداد وزلال زلال بود توری که من ازچندین نفر پریسدم واقعا ابگرم معدنیه چون غیر قابل باور بود



چه حمومی کردیم بعداز حموم هم حرکت کردیم بسمت بم وارگ بم عصر رسیدیم  اقای محمد حسین توی مسیر هماهنگ کرد شبرو توی هلال احمر بم 2تا سوئیت بسیار مجهز در اختیار مان گذاشتن جادارد صمیمانه تشکر کنم چقدر خونگرم بودن

















نمیدونم چی بگم ...........

حرکت کردیم بسمت کرمان در مسیر به روستای سیرج سر زدیم واز ابشار ش دیدن کردیم ابادی بود در دل کوهستان سرسبز ودل نشین









اب بقدری سرد بود که چند ثانیه بیشتر نمیشد توی اب بمونی  پس از بازدید ولذت فراوان حرکت کردیم به سمت شهر راین وبازدید از قلعه راین















 






چهقدر زیبا بود یک دنیالذت بردم جاتون خالی . ضمنا کنار قلعه پارک وفضای سبز خوبی بودنهار و هم همانجا خوردیم بهرحال دل کندیم راه افتادیم بسمت ابشار راین









اصلا باورم نمیشد کرمان ابشاری داشته باشد که یخ ببندد چه صحنه رویایی بود دیگه داشت هوا تاریک میشد حرکت کردیم بسمت باغ شاهزاده چه باغیه بهشت







بعدازتماشای باغ شاهزاده رفتیم بسمت مقبره شاه نعمت ا..








پس از تماشای رفتیم به یه رستوران سنتی ویه شام محلی خوردیم رفتیم برای استراحت منزل خواهر دوستم چقدر صمیمی ومهربان بودن کلی هم پذیرایی کردن خلاصه خابیدیم صبح هم بیدار شدیم یک صبحانه جانانه خوردیم وراهی حمام وبازارگنجعلی خان شدیم















بعدش رفتیم موزه سنگ





پس از تماشای موزه سنگ رفتیم منزل دوستم نهار خوردیم وبایک بدرقه بسیار گرم راهی کرج شدیم نمی تونم بگم چقدر خوشگذشت


صمیمانه واز ته دل از دوست بزرگوار اقای ممحمد حسن عزیزوخانواده بسیار عزیزشون تشکر وقدردانی میکنم امیدوارم بتونم جبران کنم