کویر مرنجاب 1392/5/6

                                                                بنام پروردگار بی همتا

درود بی پایان


روز یکشنبه  1392/5/6هوس کردیم بریم کویر مرنجاب به اتفاق خانواده خودم برادرم زنداداشها برادر زادهها داماد ها حدودا 19نفر ریزودرشت 7ونیم بعداز ظهر راه افتادیم 9ونیم رسیدیم ستاره مارال جاتون خالی چه نون سبزی وسوپی افتار خوردیم بعد از افتار حرکت کردیم هوا مشتی گرم بود بدون کولر می پختی ساعت 11نیم رسیدیم اول جاده خاکی مرنجاب چون سواری پرشیا باهامون بود اروم میرفتیم اول جاده اسمان پر از ستاره بود من کویر مرنجاب رو کاملا واردم وبیشمار رفتم این فصل از سال نرفته بودم چندتا اتفاق جالب افتاد

 توی مسیر ماه طلوع کرد که ماه رو به این شکل ورنگ ندیده بودم که باطلوع ماه اسمان کم ستاره شد

جالبتر اینکه هوا چنان ابری شد که بهار اونطوری ابری نمی شد .ابرها چنان شکلهای قشنگی باکمک ماه درمی اوردن که در توصیف نمیگنجد خیلی تماشایی بود

توی مسیر حیواتات زیادی دیدیم که قبلا نظیرشو ندیده بودم 3نوع خرگوش دیدیم چه قد خوش رنگ بودن نزدیک بود دوبار زیر بگیرم چون بسمت نور ماشین می اومدن رنگشون حنایی بود وزیرشکمشون سفید بود

سنجاقکهای خیلی بزرگ به اندازه گنجشک بودن دیدیم که بسمت نور ماشین می اومدن که جالب بود

سوسکهای بزرگ پشه های خیلی درشت ورنگارنگ

موشهای صحرایی با دمهای دراز که ته دمشون پشمالو بود ومثل کانگورو بودن و دقیقا جلوی ماشین وسط نور میدویدن حدودن 20متر که میرفتن خسته میشدن می ایستادن .خیلی قشنگ بودن

نزدیک رملها یه چاه قنات هست که به ابشیرین معروف هست البته ابش شیرین نیست رسیدیم سر چاه در کمال ناباوری داخل چاه قناد چقدر ماهی بود به چه بزرگی که تابحال ندیده بودم یکی از ماهیها یک کیلو میشد کلی تماشا کردم

ادامه مسیر دادیم تومسیر یه خرگوش سرتا پا سفید دیدیم خیلی خوشگل بود

ویه چیز جالبتر اینکه فکر میکردم غیر از ما وبچهای کاروانسرا کسی اونجا نباشه ولی 3تا توریست خارجی هم بودن که بیرون خابیده بودن ضمنا راهنما شون با پراید اورده بود

دربرگشت هم یه دسته حدودا7تایی روباه گرسنه دیدیم ایقدر گرسنه بودن که از ماشین دور نمیشدن ما هم چیزی نداشتیم بندازیم براشون خیلی زیبا بودن

خفاش هم بیشمار بود

خلاصه اینکه تجربه خوب وجالب وارزنده ای بود 

کمی هم روی رملها بازی کردیم بچه نمی اومدن پایین بالاخره ساعت2نیم برگشتیم کاروانسرا جاتون خالی زنداداش محترم یک کوقته تبریزی بسیار خوشمزه درست کرده بود سحری خوردیم برگشتیم ساعت 9صبح هم کرج بودیم

متاسفانه من دوربینم فلشش باطری نداشت که عکس بگیرم قرار بود سر راه بگیرم که وقتی رسیدم یادم افتاد ولی یه عکس دسته جمعی با نور ماشین داخل کاروانسرا گرفتم ببینید



خیلی خوشگذشت وجالب بود

توصیه میکنم شما هم تجربه کنید  دوستان نظرتون رو لطفا برام بنویسین

                                                                                                            سپاس فراوان

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ

با سلام و احترام
انشاله همیشه به گشت و گذار و خوشی در کنار خانواده، بسیار روان و ساده شرح دادی .
سپاسگذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد